یامعین الضعفاء |
شروط شفاعت!
بحث شفاعت در جامعه ما دچار کج فهمیهای فراوانی است، به طوری که شفاعت به اقسامی تقسیم میشود که برخی صحیح و عادلانه است و برخی نادرست و بر هم زننده و ضد قانون است. اکثر ایرادهائی که بر شفاعت وارد میشود بر همان تلقی غلط از شفاعت قرار دارد بر این اساس ابتدا به معنا و مفهوم واژه شفاعت و سپس مبانی و ضرورت وجود شفاعت و بررسی اقسام آن میپردازیم، تا شبهات موجود در آن پاسخ داده شود.
معنا و کاربرد واژه شفاعتاین کلمه از ریشه ی «شفع» است که در مقابل کلمه ی «وتر» (تک) به کار میرود. در حقیقت، شخصی که متوسل به شفیع میشود، نیروی خودش به تنهائی برای رسیدن به هدف کفایت نمیکند. به همین دلیل، نیروی خود را به نیروی شفیع گره میزند و در نتیجه، آن را دو چندان میکند و به آنچه میخواهد میرسد، به گونه ای که اگر این کار را نمیکرد و تنها نیروی خود را به کار میبرد، به مقصود خود نمیرسید. اما در اصطلاح اجتماعی، منظور از شفاعت، توسل به کسی یا چیزی برای جلب منفعت یا دفع ضرر است، البته، نه هر نفع یا ضرری. مثلاً در مورد گرسنگی و عطش و گرما و سرما و سلامت و مرض، به شفاعت متوسل نمیشویم. بلکه تنها در منافع و مضاری که وضع قوانین اجتماعی و احکام حکومت، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، پیش میآورد، به سراغ شفیع میرویم. یعنی اگر کسی بخواهد به چیزی برسد که از نظر معیارهای اجتماعی، لیاقت آن را نداشته باشد و به عبارت روشن تر، بخواهد به خیری برسد که اسباب آن را مهیا نکرده است یا از عقاب مخالفت، تکلیفی که آن را باید انجام میداد و انجام نداده، رها شود، به شفاعت متوسل میشود و مورد تأثیر شفاعت نیز همین جاست، اما این تأثیر مطلق نیست و شروطی دارد.(1) شروط شفاعتاولین شرط شفاعت این است که رابطه ای بین فرد متقاضی و امر مورد شفاعت وجود داشته باشد، مثلاً یک آدم بی سواد، به صرف شفاعت وزیر هم نمیتواند استاد دانشگاه شود. زیرا شفاعت وسیله ای برای تکمیل سبب است، نه این که خودش مستقلاً مسبب باشد. برداشت صحیح از شفاعت آن است که آن را تأیید کننده قانون و حافظ نظام است که و آیات و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی وجود آن را اثبات میکند، دو گونه است: 1- شفاعت رهبری یا شفاعت عمل که شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتی بالا رفتن درجات میشود. 2- شفاعت مغفرت یا شفاعت فضل که تأثیر آن در از بین بردن عذابها و مغفرت گناهان است و حداکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثوابها هم بشود، ولی بالا برنده ی درجه شخص نیست
دوم این که تأثیر شفاعت شفیع، نزد کسی که نزدش شفاعت میشود، تأثیر گزاف و غیرعقلائی نباشد، بلکه باید آن شفیع، چیزی را بهانه و واسطه قرار دهد تا واقعاً در مخاطب وی تأثیر بگذارد و خیر مورد درخواست فرد یا خلاصی او از عقاب را باعث شود. از این جا معلوم میشود که شفیع، عاملی از عوامل مربوط ، به مورد شفاعت مثلاً عاملی برای رفع عقاب را بر عامل دیگری که موجب عقاب شده بود، غلبه میدهد. یعنی شفاعت، خودش یکی از مصادیق سببیت است و شخص متوسل به شفیع، در حقیقت میخواهد سبب نزدیک تر به مسبب را میان مسبب و سبب دورتر واسطه کند تا این سبب، جلو تأثیر آن سبب را بگیرد.(2) برداشتهای متفاوت از شفاعتموضوع شفاعت و تبیین به گونه ای است که دو برداشت متفاوت از آن دریافت شده، عده ای تلقی غلط از آن داشته و عدهای نیز موضوع را به طور دقیق و صحیح فهمیده اند. اما تلقی اشتباه از شفاعت که آن را میتوان نوع نادرست شفاعت نامید به دلایل عقلی و نقلی مردود است، این است که گناهکار بتواند وسیله ای برانگیزد که مانع نفوذ حکم الهی شود، همانند کاری که در پارتی بازیهای اجتماعی میشود. بسیاری از عوام و مردم شفاعت انبیاء و ائمه را چنین میپندارند. گوئی که آنها، خصوصاً امام حسین(علیه السلام) متنفذهایی هستند که در دستگاه خدا، اعمال نفوذ مینماید و قوانین خدا را نقض میکنند. اگر کسی چنین بپندارد که در کنار دستگاه ربوبی، دستگاهی دیگر هم وجود دارد و در مقابل آن دست در کار است، چیزی جز شرک نیست. در این پندار غلط چنین گفته میشود که خدا با چیزهائی مانند نماز و روزه و حج و جهاد و راستی و خدمت به خلق و ترک گناهانی همچون دروغ و غیبت و تهمت و زنا و شراب خواری و ظلم و... راضی میشود ولی امام حسین(علیه السلام) کاری به این کارها ندارد و رضای او در این است که مثلاً برای فرزند جوانش، علی اکبر(علیه السلام)، گریه یا لااقل تباکی کنیم و زمانی که خشنود شد، چون در دستگاه خدا نفوذ دارد، شفاعت میکند و کارها درست میشود، همه ی گناهان پاک شده، حساب واجباتی هم که انجام نداده ایم، تصفیه میگردد. این منطق، که در حقیقت تضعیف برنامه ی عملی اسلام و قوانین قرآن است، درست برخلاف منطقی است که امام حسین(علیه السلام) برای آن شهید شد.(3) خود حضرت در فلسفه شهادتش میفرماید: من از روی هوس و جاه طلبی قیام نکرده ام، خروج و قیام من به منظور اصلاح در امت جدم است. میخواهم که به نیکی امر و از بدی نهی کنم و به سیره جدم و پدرم رفتار کنم.(4) اما برداشت صحیح از شفاعت آن است که آن را تأیید کننده قانون و حافظ نظام است که و آیات و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی وجود آن را اثبات میکند، دو گونه است: 1- شفاعت رهبری یا شفاعت عمل که شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتی بالا رفتن درجات میشود. 2- شفاعت مغفرت یا شفاعت فضل که تأثیر آن در از بین بردن عذابها و مغفرت گناهان است و حداکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثوابها هم بشود، ولی بالا برنده ی درجه شخص نیست. توضیح هر یک از این دو و ضرورت آنها را در مطلب بعدی ارائه خواهیم داد. خلاصه سخن...شفاعت در جائی است که ما به جای این که سراغ سبب طبیعی و عادی یک امر برویم تا به آن برسیم، سراغ یک شخص یا سبب دیگر، که او نیز میتواند آن امر را برای ما فراهم سازد، برویم و مهم ترین شرطش این است که ما با این شخص دوم رابطه داشته باشیم. و نیز برداشت شفاعت متفاوت است، برخی صحیح و برخی غلط میباشد.
پی نوشت ها: 1- علامه طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 240- 238. 2- علامه طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 241. 3- شهید مطهری، عدل الهی، ص 225- 224. 4- سید بن طاووس، نفس المهموم، ص 45. [ شنبه 90/11/8 ] [ 12:48 عصر ] [ فولادپور ]
|
||